• وبلاگ : انجمن ادبي افشين هدايتي
  • يادداشت : تا که شايد از پلنگستان ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + غروب 

    افشين عزيزم بک غروب دلگير بود يادت هست ؟ از دانه هاي اشکم گردنبند مرواريد ساختم با هم عهد کرديم ،عهد بستيم دنيا را تجربه کنيم ، با هم به ديدار معشوق ابدي و ازلي برويم اما تو رفتي نميدانم بد عهدي از تو بود يا از زمانه ؟ ولي بدان خيلي تنها شده ام همه اميدم پنچشنبه مزار تو و حرف هاي ناگفته تو !

    از طرف آشنايي که همه روزهاي کودکيت با قهر و آشتي با او سپري شد . حلالم کن .