تاریخ : چهارشنبه 91/12/16 | 9:16 صبح | نویسنده : اعضای انجمن

 

ایکاش که از این همه بیداد بمیرم

از فرط غم و شیون و فریاد بمیرم

زخمی دل و رنجور از این تیر غم آلود

دلخسته در اندیشه ی مرداد بمیرم

جان کندن شیرین من است این نفس سرد

ای کاش که از غصه ی فرهاد بمیرم

ای کاش که در فصل خزان با دل خونین

دور از تو در این قحطی امداد بمیرم

یا اینکه بیایی و مرا دست بگیری

با شوق وصالت به دل شاد بمیرم

یا این که من از خاطر تاریخ شوم محو

بی روی تو از ریشه و بنیاد بمیرم

ای کاش خدا بشوند این خواسته ام را

مثل تو به یک لطف خداداد بمیرم

مثل تو که انگشت نمای همه خلقی

آزاده کنم زندگی، آزاد بمیرم

جمعی شده از رفتن تو خانه خراب و

رفتی که شود خانه ای آباد ؛ بمیرم

ماندم چو برادر ز غمت سینه کنم چاک

یا چون پدر از غصه ی اولاد بمیرم

یک عمر تو کوشیدی و ما گوش نکردیم

تا رفتنت این درس به ما داد، بمیرم

ای کاش خدا لطف کند بر من و ناگاه

از آتش دل در غم استاد بمیرم

نشناختمت، حیف اگر قسمتم این بود

شاید شوم از رفتنت ارشاد، بمیرم

وقتی که تو گل بودی و من بو نکشیدم

حالا بگذار از ستم باد بمیرم

تو پر زدی از وادی هفتم که گذشتی 

من در خم یک کوچه ی «ای داد بمیرم»

پیغمبر من بودی و افسوس ندیدم

چیزی که خدا با تو فرستاد، بمیرم

بگذار که ای جلوه ی مشهود خداوند

حالا که مسیرم به تو افتاد بمیرم

 

جمهور سمیعی

 




  • صحاب
  • پی سی دیزاین
  • کارت شارژ همراه اول