تاریخ : چهارشنبه 91/6/15 | 10:42 عصر | نویسنده : اعضای انجمن

ببین شاخی ندارد بی پناه و زخمی و مبهوت

درین سرمای گرگآلود، گوزن قطبی فرتوت

دوباره سهمم از پرواز و ابریشم چه غمگین است

فقط یک بوته ی خشکیده لای برگ های توت

من از عشق تو می سوزم تو هم از آتش نفرت

بیا محض خدا این سینه این من این تو این چاقوت

اگر تأثیر آتش روی هر چیزی مساوی بود

چه فرقی داشت آیا قیمت چخماق با یاقوت

چرا آدم نمی خواهد بفهمد زندگی زیباست

به شرطی که نکارد جای گندم خنجر و باروت

اگر چه عشق مروارید دریاهای آزاد است

بخواهی می شود حتی بسازی قایق از تابوت

چرا من چون چرا تو چون ... و این آغاز پایان است

بیا تا دست برداریم از این چون های نامربوط

 

مرتضا خدمتی




  • صحاب
  • پی سی دیزاین
  • کارت شارژ همراه اول