تاریخ : چهارشنبه 91/6/22 | 8:25 صبح | نویسنده : اعضای انجمن

من بی تو در این شهر غریبم به کسی چه


از عشق تو شد درد نصیبم به کسی چه


سرگشته ی کوی تو اگر با دل خونین


از طعنه ی بی حد رقیبم به کسی چه


خالی شدم از فلسفه ی تلخ صبوری


بی طاقتم و نیست شکیبم به کسی چه


زردی، رخم از سرخی روی تو گرفته است


از طایفه ی حسرت سیبم به کسی چه


پیداست مرا می کشد از تلخی ایام


روی غم هجرت به صلیبم به کسی چه


مثل تو که انگشت نمای همه خلقی


اسطوره ی یک عشق نجیبم به کسی چه


گویند عمو شعر تو شایسته ی او نیست


گفتم که دلم را بفریبم به کسی چه


شب بود، دلم بود، غمت گفت و نوشتم


نه مدعی ام من نه ادیبم به کسی چه


چون سنگ صبورم شده سنگی به سر دل


رنجورم و شعر است طبیبم به کسی چه


جمهور سمیعی




  • صحاب
  • پی سی دیزاین
  • کارت شارژ همراه اول